از عشق پرسیدم نام دیگر تو چیست؟ زبان سرخش را در آورد
و گفت: "سر سبزی که بر باد می رود"!!!
با این که میدانی و میدانم و میدانید...
که عاشقی به همراه خوشی ها و لحضه های شادش
غم و دلتنگی و آه جان سوزو گریه های بچه گونه داره
اما بازم دوست داری به کسی عشق بورزی و عاشق کسی باشی
وکسی رو دوست داشته باشی و کسی دوستت داشته باشه
این کارو هم انجام میدیِ،
اما گاهی اوقات
فراموش میکنی که عشق خیلی پاکه و باید بهش احترام بزاری
و
حرمت نگه دار باشی مبادا که این محبت رو از دست بدی.
گاهی فراموش میکنیم که زندگی بدون عشق تکراری و دل مردست.!!
پس عشقی که به سختی به دست آوردیم رو نباید به سادگی از دست داد.
با چنگ و دندون تلاش میکنی که برای همیشه حفظش کنی.
اما انسان کم تجربست و خام.. شاید روزی از سر نادانی و بی حوصله گیو خسته ای حرفی بزنی که خیلی خیلی خیلییییییی زود پشیمون بشی.!
چه خوبه غرورتو کنار بزاریو بگی عشق من نادانی کردم
گذشت کن و منو ببخش
این یه جمله نیم خطی هم نمیشه
اما غرورت اجازه گفتن همین چهار کلمه رو نمیده
و این چنین است که عشقت بر باد فنا رفت
به همین سادگی.....................